محل تبلیغات شما

دلنوشته های شهاب شعیب



داستانک ،،،،،،
،،،
اخرای شب بود ،،هنوز خیابان نفس میکشید
صورتش را به هر سمتی می چرخاند
چیزی میجنبید ،،،گربه ای که کنار قصابی چشم به گوشت های داخل آن داشت،
مرد معتادی که کنار سطل بزرگ زباله کارتن جمع کرده بود ،
دختر جوانی که تند تند به سمت خانه اش می رفت و با ترس لرز اطراف را نگاه میکرد،،
چند پیرمرد با چند داستان 
روی نیمکت ایستگاه اتوبوس 
و دود سیگارهای اخرشان
خیابان درون گوی بزرگی بود ،،اگر میشکست،، بوی تعفن نعش های پوسیده ی ناشناس
همین بود همین بودند همین خواهند بود
خیابان تابوت غیر قابل حمل#شهاب_شعیب

نیمه شب ظلمانی

مطلاطم بود ،،،مثل دریا موج میزد،،،

ماه دست نوازش،،،،دستان ماه هم تاول زده بود

حسش میکرد

شب برایش

لالایی محبت میخواند،،، صدای شب هم گرفته بود

ابرها گهواره ،،،،اما انها هم پینه بسته

ستارگان دور دلش منور،،،نورشان کم

پس باز هم،،، تاریکی را حس میکرد

قاصدک سالهاست

قصد رفتن ندارد

باد هم نمیتواند

کجاست هدیه ازادی

اینجا زندان قاصدک هاست

سنگین شده ،،

غذایش زیادی غم است

هوای دنیا

نه

بوی تنفس ادمکها

مسمومش نموده

سالهاست

خوش خبری

در جنگ است

خوش خبری زخم خورده است

مردمان قاصدک را

یادشان رفته

دلش میگوید برو

بگو

بخند

ذهنش اما

بیمار

سبک بالیش زنجیر گشته

به کوهای پر خون

چشمه ها پر از خاکستر

دریا ها فاضلاب نیرنگ

قاصدک یادش رفت

قاصدک بوددددددددددد

(شهاب شعیب)


مگر میشود

دل هرز رود

جز به هوس

امشب جدل است میان

دل و صاحب دل

دل ها همه اعتصاب

راست هم میگویند

عشق و دلدادگی لایق

انهاست که پاره تنند

نه لایق تن پاره کنندگان

دل میگوید مرا بباز

اما نه هرجا

خدا لایق دلداگیست

خانواده جایگه دلبردگی

حواست هست مرا

به کجا خرج میکنی

لحظه کیف پول ان

مردعوضی

اندکی بعد اندام ان روسپی

کوچه بغلی

دمی نگذشته چشمان اهویی

همسایه روبرویی

بگذار یکجا بند اییم

انجا که دلمان خواهد

دل دهیم اری

دل سپردن اسان

یکجا تنیدن سخت

دل از دست کشیدن به هوس میگوید

تن دادن به نفسی ارمانی

صاحب نا صاحبش اما

بهر هر لذت انی

به نام دل

به کام هوس

جان دهد

مگر میداند دل هم دلی دارد

دلها نبض دارند

برای تپیدن

دلها اشک دارند

سیلاب گشتن

خرجشان نکنید

سکه نیستند

(شهاب شعیب)


در مورد #ماهاویرا گفته شده، که هرگاه روی زمین راه می رفت، حتی خارهای کنار راه نیز که نوکشان به سمت بالا بود، می چرخیدند و رو به پایین قرار می گرفتند که به پاهایش فرو نروند.
به نظرمردم این حرفها افسانه می آید.
برای خار چه فرقی دارد که چه کسی روی آن ها راه برود؟ و یک خار چگونه می تواند ماهاویرا را تشخیص بدهد و نوك تیزش را به سمت پایین بگرداند؟
همچنین در مورد #محمد شنیده ام که
وقتی در صحرای گرم عربستان راه می رفت، قطعه ابری می آمد و بالای سر او قرار می گرفت تا برایش سایه درست کند.
این به نظر افسانۀ مطلق است.
برای ابر چه فرقی دارد که چه کسی زیر آن راه برود؟ چگونه ممکن است؟
ولی به شما می گویم، تمامش درست است.
چنین نیست که خارها برگشته باشند و یا ابری نمایان شده باشد، ولی این داستانها چیزهایی را برای ما هویدا می سازند.
راویان سعی کرده اند به این طریق حقیقتی را بیان کنند. 
توسط این داستان ها چیزی بسیار زیبا منتقل شده است. اینکه هیچ خاری قادر نیست کسی را که قلبش عاری از خار است آزار بدهد.
و برای کسی که شهوتی سوزان در دل ندارد،
تمام زمین پوشیده از ابری سایه گون است و خورشید سوزان هرگز او را آزار نمی دهد.
و این مطلقاً درست است.
آگاهی تو در هر وضعیتی که باشد،
زندگی تو نیز همان کیفیت را خواهد داشت.
مایۀ شگفتی است که هرگاه فردی تلاش کند تا خودش را پاك کند، تمام دنیا برایش مکانی دوستانه خواهد شد.
هرگاه کسی پر از عشق باشد، تمام دنیا بر او عشق خواهد بارید. و این حقیقتی جاودانه است:
هرکس پر از نفرت باشد، در مقابل نفرت دریافت می کند. ما هر چه که بیرون بدهیم، تمامش به خودمان باز می گردد.
دنیای بیرون چیزی نیست جز آینه درون ما.
راه دیگری وجود ندارد.
قانون چنین است.


خالیم
خالیترین 
خالی ها
نه هوایی
نه نگاهی
نه صدایی

امیخته ام با بلهوسی های باد
رهایم در نفوذش 
در اب
اتش
مردم
مترسکها
کلاغان
عالم
رهای رهای

انسو
که مستیش مینویسد
مینویسم

انسو که اوازش میرود
میخوانم

انسو که پرده ای میدرد
نگاهم میرود

مانده ام
روخانه باشم
یا افتاب
بشویانم
یا بسوزانم

تقدس مرده
پشت درب کلیسا
ایستاده ام به 
نظاره ی مسیح

راهبه ای
مجنونم در تبت،،،،
عریان
از نو کیشانم

ریشم مرا به
مکه
بارها برد
اما
دلم
مکه را جای دگر دید

روح
از موسی شبانی اموخته
نه خاخام بودن 
و در شب سر کوفتن
به دیوارهای
بیت المقدس را

وای حسرتا
خالی بودن
چه لذتی دارد

خلا مرا احساس میکند
میدانم
اما نه 
نمیدانم 
من ایا خلا هستم

سنگینی همیشه بیدار 
را به شبی محزون داده
تا ماه 
این حزن را
برای ستارگان 
شعر کندشهاب-شعیب

هر چه پیشتر میروم بازهم این منم که به فریادم نمیرسم آنقدر سکوتم ریشه دوانیده که به  فریادم آب نمی رسد 
ریشه خشکانیده
اینکه جهان دائما در حال انبساط است 
توهم منست 
و اینکه من دائما در حال انقباضم 
توهم جهان است 
یک تضاد جبران ناپذیر ،،هیچ چیز مشترکی میان ما نیست 
حتی مرگ چرا که مرگ در مردن مشترک است نه در چگونه مردن 
مهم مرگ نیست مهم ترین بخش  چگونه مردن است
آه من به فریادم نمیرسم 
به فریادش رسید#شهاب_شعیب

‍ رابطه

وقتی كه از روی احساس تنهایی حركت كنید، در رابطه با كسی خواهید افتاد كه او هم احساس تنهایی دارد . 
بنابراین وقتی كه از روی تنهایی راه بیفتید، انسانی از همان نوع را خواهید یافت،
انعكاس خود را، در جایی خواهید یافت. 
دو گدا یك جمع معمولی نیستند، مضربی هستند.
آنها بدبختی ای خیلی بیشتر از آنچه می توانستند در تنهایی ایجاد كنند، برای یكدیگر فراهم خواهند كرد.
اول تنها و یگانه شوید.
اول شروع به لذت بردن از خود كنید.
اول به خود عشق بورزید.
اول چنان بطور اساسی شاد شوید كه اگر هیچكس هم نیامد، مهم نباشد،
شما به تنهایی كامل هستید،
لبریز و سرشار از خود.
اگر هیچ كس درِ خانه ی دل شما را نزد، كاملاً حالتان خوب است.
شما احساس فقدان كسی را نمی كنید.
شما در انتظار كسی نیستید كه بیاید و بر در خانه ی شما بكوبد. شما در خانه هستید.
اگر كسی بیاید، خوب است، زیباست.
اگر هم كسی نیاید، آن هم خوب و زیباست.
‌ 
آنگاه به سوی رابطه حركت كنید.
اكنون مانند یك ارباب حركت می كنید،
نه مانند یك گدا. 
اكنون همچون یك امپراطور حركت می كنید.
نه ملاقات دو گدا.
و شخصی كه تنها بودن خود را زندگی كرده باشد، همواره كسی را جذب خواهد كرد كه او هم تنهایی خود را زندگی كرده باشد.
چون همانند، همانند را جذب می كند.
هرگاه دو ارباب هم را ملاقات كنند،
دو فردی كه ارباب وجود خود و تنهایی خود باشند، شادی فقط جمع نمی گردد بلكه ضرب می شود، و آن شگفتی آور می شود.
در این حالت استثماری در كار نیست
بلكه سهیم شدن است.
آن ها از یكدیگر استفاده نمی كنند،
بلكه برعكس، آن دو یكی می شوند و از هستی ای كه آن ها را در بر گرفته است، لذت می برند.

آخرین جستجو ها

genisicktruc Lanita's page وبلاگ سایت نیازمندی پیام سرا وبلاگ دانشجویان زیست شناسی 89 دانشگاه زابل swagsundresu آستانه متبرکه سبزقبا دزفول ؛ چهارمین حرم معنوی کشور Kenneth's site mopeforna Maria's site دهم نقشه دهم نقشه کشیکشی